...عشق یعنی

عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی  با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با  چشمان تر

عشق یعنی  سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی درجهان رسواشدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی اعتبار لحظه ها
عشق یعنی سجده بر سجاده ها

عشق یعنی یک تبسم یک نماز
عشق یعنی عالمی در راز و نیاز

عشق یعنی سوختن از تشنگی
عشق یعنی سوختن از بیدلی

عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و مهنت در درون

عشق یعنی محو شیدایی شدن
درگذرگاهی به ره راهی شدن

عشق یعنی انتهای هرچه راز
عشق یعنی راز شبهای دراز

عشق یعنی یک سوال بر هر جواب
عشق یعنی یک سوال بی جواب

عشق یعنی قصه دیدار تو
لحظه ای در شب به یاد و خواب تو

عشق یعنی غصه و غمهای تو
درنهایت سوزش و تبهای تو

عشق یعنی آخر خط بهشت
عشق یعنی دوزخ بی سرنوشت

عشق یعنی رنگ شادی رنگ نور
عشق یعنی ظلمت تاریکی رنگ گور

عشق یعنی با نگاهی آشنا
با همه بیگانه و او آشنا
           
عشق یعنی انتظار از انتظار
سالها با غم ولی چشم انتظار

عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی لحظه دیدار تو
بی همانگه گم شدن در کار تو

عشق یعنی اشکهای پرخروش
رود اما ساکت و بی شروشور

عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی لاله اما بر چمن

عشق یعنی بی ستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی خلوت شبهای من
در همایون ناله و سودای من

عشق یعنی آن صدای بی صدا
صد سخن دارد ولیکن بی صدا

عشق یعنی درد بی درمان ما
در عبادت  غصه شد درمان ما

عشق یعنی یک قدم تا انتها
عشق یعنی ابتدا کو انتها

عشق یعنی قطعه شعری نا تمام
 
عشق یعنی بهترین حسن ختام




خانه ی دوست کجاست؟

خانه ی دوستی ما اینجاست

 

                                        خانه ای  ر دوست


کنج هر دیوارش

 

دوستهایم بنشینند آرام

 

گل بگو گل بشنو

 

 هر کسی می خواهد وارد

 

خانه ی  پر عشق و صفامان گردد

 

یک سبد بوی گل سرخ

 

به ما هدیه کند

 

شرط وارد گشتن

 

شستشوی دل هاست

 

شرط آن داشتن

 

یک دل بی رنگ و ریاست

 

بر درش می آویزم برگ گلی

 

روی آن می نویسم

 

با قلم سبز بهار

 

ای یار

 

خانه ی دوستی ما اینجاست

 

تا که سهراب نپرسد دیگر

خانه ی دوست کجاست؟